نظرات شخصی





 فرش سبزوار نامی است که در روزگار فعلی در مقابل نام هایی مثل فرش کاشان، فرش کرمان، فرش تبریز و فرش مشهد فروغ چندانی ندارد. اما به تازگی انتشار مطلبی در وبسایت مرکز ملی فرش ایران، باعث شد نام فرش سبزوار در میان رسانه های کشور مطرح شود. مطلبی که در وبسایتی تخصصی در حوزه فرش نشان داد، روزگاری فرش بافی هنر و صنعتی پر رونق در غرب خراسان رضوی بوده است. 
 
به گزارش مجله اینترنتی اسرارنامه در مطلب درج شده در وبسایت مرکز ملی فرش ایران که با عنوان فرش های دوره ایلخانان و تیموریان انتشار یافته بود، به نقل از کتاب خاطرات تیمور لنگ به نام منم تیمور جهانگشا» چنین آمده بود:
. به من گفته بودند که در سبزوار، سیصد هزار کارگر در کارخانه‌های قالی‌بافی به کار مشغول هستند و آن‌جا بزرگترین مرکز قالی‌بافی دنیا است من نمی‌توانستم باور کنم که سبزوار سیصد هزار کارگر قالی‌باف داشته باشد ولی می‌دانستم که در دنیا مکانی نیست که بیش از سبزوار در آن قالی ببافند.» (منبع1) ، (منبع2)
 
هر چند برخی معتقدند ممکن است این گفته تیمورلنگ درباره قالی بافی در سبزوار اغراق آمیز باشد، اما حتی اگر اغراق آمیز بودن این جمله را بپذیریم، نمی توان کلیت آن را صد در صد انکار کرد. زیرا دلیلی نداشته است که تیمور در این زمینه بخواهد دروغی درباره رونق قالی بافی در سبزوار بگوید. خصوصا اینکه باید بدانیم تیمور در زمانی به ایران آمد و سبزوار را فتح کرد که این شهر حدود نیم قرن پایتخت حکومت سربداران بود و بخش های زیادی از شرق و شمال شرق ایران از جمله شهرها و مناطق مهمی نظیر مشهد، کاشمر، نیشابور، استرآباد(ناحیه گرگان) تحت تسلط آن بودند.(منبع) بنابراین بعید نیست که سبزوار توانسته باشد در طول دوره 50 ساله پایتختی خود به رشد جمعیتی و مرکزیت تولید و تجارت بسیاری از کالاها و محصولات مهم کشور نظیر فرش رسیده باشد.
 
به هرحال این اظهارات تیمور در کتاب خاطراتش، یک گزارش تاریخی است که باید برای بررسی وضعیت شهرهای ایران در آن روزگار مورد بررسی قرارش داد.
 
اما به راستی امروز بر سر فرش سبزوار چه آمده است؟ هنر و صنعت فرش بافی در غرب خراسان در کدام رده بندی فرش ایران قرار دارد؟ و هنرمندان فرش باف سبزوار در چه وضعیتی هستند؟ این ها سئوالاتی است که می طلبد هم رسانه ها و هم مسئولان مربوطه در ادارات و ارگان هایی نظیر صنعت-معدن-تجارت ، میراث فرهنگی ، شورای شهر، فرمانداری و . بیشتر و بیشتر پیرامون پاسخ آن ها بیاندیشند و خوشبختانه مدتی قبل خبرگزاری تسنیم در گزارشی با عنوان خراسان رضوی|نقش مصائب و مشکلات» بر تار و پود فرش دستباف سبزوار» به آن پرداخته است.
 
فرش خصوصا نوع دستبافت آن علاوه بر اینکه یکی از زمینه های مهم اشتغال زایی در بین بسیاری از روستائیان و نیز یکی از اقلام شاخص اقتصادی ایران در زمینه صادرات غیرنفتی بوده است، همچنین از مهمترین محصولاتی است که می توان جلوه های فرهنگ و هنر ایرانی را نیز در آن مشاهده کرد.بنابراین حفظ و ادامه این هنر و صنعت دستی ارزشمند می تواند از ضرورت های اقتصادی و فرهنگی کشور محسوب شود. 
 
 دریافت سفارش بافت فرش در ابعادی بزرگ و با نقوش و یا ویژگی هایی خاص برای مساجد یا حرم های ائمه (ع) در ایران و در سایر کشورهای جهان و نیز برای استفاده به عنوان هدایای نفیس در سفرها و دیدارهای دیپلماتیک مقامات، می تواند از راه های مهم و موثر حمایت و ادامه هنر فرش بافی ایرانی در شهرهای مختلف باشد. نمونه این کار را چند سال قبل تعدادی از هنرمندان نیشابوری انجام دادند که یکی از بزرگترین فرش های جهان را با مساحت 5هزار و 600 متر مربع توسط 1200 قالی باف برای مسجد شیخ زاید در شهر ابوظبی امارات متحده عربی بافتند. (منبع)
 
مطمئنا تحقق این گونه رکوردها و انجام چنین پروژه هایی در یک شهرستان شانسی نیست بلکه زیرکی و همت و ایده پردازی های مناسب از سوی مسئولان محلی نظیر اعضای شورای شهر، شهرداران، فرمانداران، رؤسای ادارات فرهنگ و ارشاد اسلامی، میراث فرهنگی و سایر مسئولان و تشکل های هنری و مردمی را می طلبد. آیا در سبزوار نیز می توان برای بازگرداندن بخشی از شکوه سابق این شهر در صنعت فرش بافی چنین ایده هایی را دنبال کرد؟

 

عکس های زیر تزئینی است

 

 

نویسنده: امید برومندی

 

این مطلب اولین بار در مجله اینترنتی اسرارنامه در اسفند 98 منتشر شده است. 

 

 

 


این یادداشت دیروز 13 فروردین 99 در مجله اینترنتی اسرارنامه منتشر شد:

 

در روز طبیعت دعوتید به تور مجازی طبیعتگردی در پیج اکوتوریسم سبزوار


مدتی است کرونا همه آداب و رسوم و قول و قرارهای اجتماعی مردمان جهان را به هم زده است. یکی از مهمترین هایش برای ایرانیان آیین سیزده بدر است. روزی که همه ساله بسیاری از ایرانیان به دل دشت و کوه و جنگل می زنند تا در کنار خانواده با نسیم روح نواز نوروزی و مناظر زیبای طبیعت بهاری، جانشان را تازه کنند. در نوروز 99 اما از سیزده بدر خبری نیست. زیرا امسال رعایت خانه نشینی برای قطع زنجیره کرونا اامی است. اما خوشبختانه فضای مجازی این امکان را فراهم آورده که از کنج خانه ها هم بتوانیم راهی تورهای طبیعت گردی شویم. به شرط آنکه شهروندان خوش ذوق و با صفایی مثل سیف آزاد در هر شهر و منطقه ای باشند که با عشق و پشتکاری جانانه به گردآوری فیلم و تصاویر نابی از طبیعت شهر و منطقه خود بپردازند.


آقای آزاد از شهروندان فرهیخته سبزواری است که با مدرک دانشگاهی کارشناسی ارشد جغرافیای طبیعی سالهاست که با همتی ستودنی می کوشد تا زیبایی ها و ویژگی های اکوتوریسم منطقه سبزوار بزرگ را در فضای رسانه هایی که در اختیار دارد، به همگان معرفی کند.


معلمی دلسوز و علاقه مند که به لطف ارتباط دوستانه ای که با همه شاگردانش در طول سالهای آموزگاری پیدا کرده است، حالا چند سال بعد از بازنشستگی هم تیمی بزرگ به وسعت همه شهر و روستاهای غرب خراسان رضوی دارد و وبلاگ او به نام اکوتوریسم سبزوار بزرگ و همچنین پیج اینستاگرامی اش با همین نام با کلیپ هایی که خودش و شاگردان سابق و دوستان امروزش تهیه می کنند، هنوز کلاسی مفرح و آموزنده است برای یادگیری و شناخت و لذت بردن از جغرافیا و طبیعت شهر و دیار زیبای مان.


سید یوسف آزاد به واسطه این همه سال خدمت عاشقانه اش در راستای معرفی جغرافیا و اکوتوریسم سبزوار بزرگ یک قهرمان مردمی است. آخر قهرمان که نباید حتما مانند رستم افسانه ای شاهنامه با گرز گران به جنگ اکوان دیو برود، قهرمانان واقعی همین مردم با صفایی هستند که بین ما بی ادعا و بی هیچ چشمداشتی عشق می ورزند و دست به کارهای بزرگی می زنند و شاید مثل آقای آزاد چشم هایمان را به زیبایی های جهان اطرافمان باز می کنند.


بنابراین در این سیزده بدر قرنطینه ای دعوتید تا همراه ما به تور مجازی طبیعت گردی در پیج اینستارگامی اکوتوریسم سبزوار به مدیریت سیف آزاد بیایید:
@sabzevar_ecotourism

https://www.instagram.com/sabzevar_ecotourism/?hl=en

همچنین می توانید برای ورود به

وبلاگ اکوتوریسم سبزوار هم اکنون روی اینجا کلیک کنید.


 

تصاویری از کانال تلگرامی اکوتوریسم سبزوار بزرگ

 

 

بند خاکی روستای بیدخور


یه موضوع ناراحت کننده ای که مدتیه ذهن منو به خودش مشغول کرده و البته هنوز  برای من نیاز به بررسی بیشتر هست، اینه که آیا کشور ما در سالهای اخیر تحت سلطه چین و روسیه قرارگرفته؟ و چین به عنوان ابرقدرت اقتصادی جهان داره مثل یک ارباب با ایران برخورد میکنه؟
.
نمود واضحی از این موضوع، در جریان بحران کرونا خودشو خیلی بروز داده.
.
 مثلا در روزهای اخیر بعضی مقام های بهداشتی ایران از جمله کیانوش جهانپور سخنگوی وزارت بهداشت، از پنهانکاری ها و آمار و اطلاعات اشتباهی که چین درباره این بیماری به جهان داده و باعث شده اولش این بیماری زیاد جدی گرفته نشه، انتقاد کردن. ولی بعدش با توئیت های سفیر چین در ایران یه جوری که انگار  چانگ هوآ گوش مقامات کشور ما رو پیچونده و به خاطر این حرفاشون دعواشون کرده، هم وزارت بهداشت و هم وزارت خارجه اومدن با لحنی دلجویانه به ستایش و تقدیر ازرچین پرداختن و معذرتخواهی کردن و همچنین در بین مقامات داخلی کشور خودمون هم هجمه های زیادی به سمت جهانپور انجام شد.
.

قبل تر هم در بهمن ۹۸ در حالیکه کرونا تازه داشت جدی میشد وقتی که دولت ممنوعیت پروازها به چین رو اعلام کرد، سفیر چین در ایران با مدیرعامل شرکت هواپیمایی ماهان که متعلق به بخش خصوصی است، دیدار کرد و تا چند وقت بعدش پروازها ادامه پیدا کرد.
.
الان این سئوال برای من پیش اومده، که آیا ۴۲ سال بعد از اینکه مردم اون زمان شعار نه شرقی و نه غربی رو سر دادند، حالا رسما باید بپذیریم که مدت هاست تحت سلطه بلوک شکست خورده شرق به رهبری چین و روسیه قرار داریم؟
.
گفتم بلوک شکست خورده شرق چون به گفته بسیاری از تحلیلگرها چین الان فقط ظواهر یش همچنان کمونیستی است وگرنه در اقتصادش عملا به سمت اقتصاد سرمایه داری از نوع غرب پیش رفته و موفقیت های چشمگیر اقتصادیش هم احتمالا نتیجه همین تجدید نظر در ت های اقتصادیش بوده.

مشاهده مسائلی مثل سکوت و موضع انفعالی ایران در مقابل کشتار و ظلم های دولت چین نسبت به مسلمانان اویغوری، وادادگی در برابر واردات بی رویه کالاهای بنجل و ارزان چینی به کشور که باعث تخته شدن بسیاری از کسب و کارها شد و الان هم بله قربان گویی مقامات کشورمون در برابر سفیر ایران در چین، سه تا از مواردی هست که متاسفانه این باور رو تقویت می کنه که ما اگرچه در دهه های گذشته روز به روز روابطمون با جهان غرب تیره تار تر شد، اما از این طرف ارباب دیگه ای پیدا کردیم. روسیه و چین کمونیست. شخصا دوست دارم کشورمون آزاد و مستقل باشه، اما اگر قرار باشه از ت های یکی از ابرقدرت های غربی و شرقی پیروی کنیم و زیر سایه اونها قرار بگیریم، من شخصا تمدن غرب رو با همه ایراداتی که داره، در مجموع بهتر و دوست داشتنی تر از اونچه در چین و روسیه هست، می دونم.
.


کرونا کاری کرده که باید یک دور هم قرارگرفتن ساده و همیشگی رو هم جشن بگیریم و شکر گزار خدا باشیم.

البته کرونا هم اگه نبود، این دوستان و  همکاران و همسایگان نازنین ارزش ساختن هزاران آلبومعکس رو در کنارشون داشتن و  در مرحله بعد، این درختان زیبای #اقاقیا توی حیاط دفترمون، جون میدن واسه گرفتن عکس هایی به اندازه ده ها آلبوم خاطرات 

خصوصا من که عاشق عکسم. این شد که امروز و دیروز با تعدادی از دوستان و همکاران و همسایه های محل کارم خودمو خفه کردم بس که عکس گرفتم. هی لابه لای شاخه های اقاقیا می لولیدم و سلفی می گرفتم یا می دادم ازم عکس بگیرن. همینقدر لطیف، همینقدر رمانتیک و شایدم همینقدر جلف، همینقدر لوس 
.
تازه من از اونام که نه تنها خودم عکس می گیرم،  بلکه بقیه رو هم مجبور به عکس گرفتن می کنم. حتی اونایی که خیلی خجالتی یا سخت گیر هستن و هی میخوان فرار کنن.

ضمناً بلدم نیستم توی عکس ها اخم کنم و ژست های جدی بگیرم، آخه تا خنده هست، چرا اخم؟ دیگه حالا زندگی به اندازه کافی ماتم داره و مشکلاتش اخم به پیشونیمون میاره، ولی جلو دوربین، که میشه خندید.
.
خلاصه اینکه بازم خداروشکر تا اینجای کار که کرونا رو پیچوندیم، بعد از اینم انشاالله می پیچونیمش. خداروشکر به خاطر همین دور هم بودن ها، همین دوستی های با ارزش و همکاری های مفید و حتی همین زندگی های روتین اداری و کاری که بعد از کرونا فهمیدیم قدر همون چیزایی که ساده به نظر می رسید رو هم باید بدونیم.
 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


یه موضوع ناراحت کننده ای که مدتیه ذهن منو به خودش مشغول کرده و البته هنوز  برای من نیاز به بررسی بیشتر هست، اینه که آیا کشور ما در سالهای اخیر تحت سلطه چین و روسیه قرارگرفته؟ و چین به عنوان ابرقدرت اقتصادی جهان داره مثل یک ارباب با ایران برخورد میکنه؟
.
نمود واضحی از این موضوع، در جریان بحران کرونا خودشو خیلی بروز داده.
.
 مثلا در روزهای اخیر بعضی مقام های بهداشتی ایران از جمله کیانوش جهانپور سخنگوی وزارت بهداشت، از پنهانکاری ها و آمار و اطلاعات اشتباهی که چین درباره این بیماری به جهان داده و باعث شده اولش این بیماری زیاد جدی گرفته نشه، انتقاد کردن. ولی بعدش با توئیت های سفیر چین در ایران یه جوری که انگار  چانگ هوآ گوش مقامات کشور ما رو پیچونده و به خاطر این حرفاشون دعواشون کرده، هم وزارت بهداشت و هم وزارت خارجه اومدن با لحنی دلجویانه به ستایش و تقدیر ازرچین پرداختن و معذرتخواهی کردن و همچنین در بین مقامات داخلی کشور خودمون هم هجمه های زیادی به سمت جهانپور انجام شد.
.

قبل تر هم در بهمن ۹۸ در حالیکه کرونا تازه داشت جدی میشد وقتی که دولت ممنوعیت پروازها به چین رو اعلام کرد، سفیر چین در ایران با مدیرعامل شرکت هواپیمایی ماهان که متعلق به بخش خصوصی است، دیدار کرد و تا چند وقت بعدش پروازها ادامه پیدا کرد.
.
الان این سئوال برای من پیش اومده، که آیا ۴۲ سال بعد از اینکه مردم اون زمان شعار نه شرقی و نه غربی رو سر دادند، حالا رسما باید بپذیریم که مدت هاست تحت سلطه بلوک شکست خورده شرق به رهبری چین و روسیه قرار داریم؟
.
گفتم بلوک شکست خورده شرق چون به گفته بسیاری از تحلیلگرها چین الان فقط ظواهر یش همچنان کمونیستی است وگرنه در اقتصادش عملا به سمت اقتصاد سرمایه داری از نوع غرب پیش رفته و موفقیت های چشمگیر اقتصادیش هم احتمالا نتیجه همین تجدید نظر در ت های اقتصادیش بوده.

مشاهده مسائلی مثل سکوت و موضع انفعالی ایران در مقابل کشتار و ظلم های دولت چین نسبت به مسلمانان اویغوری، وادادگی در برابر واردات بی رویه کالاهای بنجل و ارزان چینی به کشور که باعث تخته شدن بسیاری از کسب و کارها شد و الان هم بله قربان گویی مقامات کشورمون در برابر سفیر ایران در چین، سه تا از مواردی هست که متاسفانه این باور رو تقویت می کنه که ما اگرچه در دهه های گذشته روز به روز روابطمون با جهان غرب تیره تار تر شد، اما از این طرف ارباب دیگه ای پیدا کردیم. روسیه و چین کمونیست. شخصا دوست دارم کشورمون آزاد و مستقل باشه، اما اگر قرار باشه از ت های یکی از ابرقدرت های غربی و شرقی پیروی کنیم و زیر سایه اونها قرار بگیریم، من شخصا تمدن غرب رو با همه ایراداتی که داره، در مجموع بهتر و دوست داشتنی تر از اونچه در چین و روسیه هست، می دونم.

 


.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


این یادداشت دیروز 13 فروردین 99 در مجله اینترنتی اسرارنامه منتشر شد:

 

در روز طبیعت دعوتید به تور مجازی طبیعتگردی در پیج اکوتوریسم سبزوار


مدتی است کرونا همه آداب و رسوم و قول و قرارهای اجتماعی مردمان جهان را به هم زده است. یکی از مهمترین هایش برای ایرانیان آیین سیزده بدر است. روزی که همه ساله بسیاری از ایرانیان به دل دشت و کوه و جنگل می زنند تا در کنار خانواده با نسیم روح نواز نوروزی و مناظر زیبای طبیعت بهاری، جانشان را تازه کنند. در نوروز 99 اما از سیزده بدر خبری نیست. زیرا امسال رعایت خانه نشینی برای قطع زنجیره کرونا اامی است. اما خوشبختانه فضای مجازی این امکان را فراهم آورده که از کنج خانه ها هم بتوانیم راهی تورهای طبیعت گردی شویم. به شرط آنکه شهروندان خوش ذوق و با صفایی مثل سیف آزاد در هر شهر و منطقه ای باشند که با عشق و پشتکاری جانانه به گردآوری فیلم و تصاویر نابی از طبیعت شهر و منطقه خود بپردازند.


آقای آزاد از شهروندان فرهیخته سبزواری است که با مدرک دانشگاهی کارشناسی ارشد جغرافیای طبیعی سالهاست که با همتی ستودنی می کوشد تا زیبایی ها و ویژگی های اکوتوریسم منطقه سبزوار بزرگ را در فضای رسانه هایی که در اختیار دارد، به همگان معرفی کند.


معلمی دلسوز و علاقه مند که به لطف ارتباط دوستانه ای که با همه شاگردانش در طول سالهای آموزگاری پیدا کرده است، حالا چند سال بعد از بازنشستگی هم تیمی بزرگ به وسعت همه شهر و روستاهای غرب خراسان رضوی دارد و وبلاگ او به نام اکوتوریسم سبزوار بزرگ و همچنین پیج اینستاگرامی اش با همین نام با کلیپ هایی که خودش و شاگردان سابق و دوستان امروزش تهیه می کنند، هنوز کلاسی مفرح و آموزنده است برای یادگیری و شناخت و لذت بردن از جغرافیا و طبیعت شهر و دیار زیبای مان.


سید یوسف آزاد به واسطه این همه سال خدمت عاشقانه اش در راستای معرفی جغرافیا و اکوتوریسم سبزوار بزرگ یک قهرمان مردمی است. آخر قهرمان که نباید حتما مانند رستم افسانه ای شاهنامه با گرز گران به جنگ اکوان دیو برود، قهرمانان واقعی همین مردم با صفایی هستند که بین ما بی ادعا و بی هیچ چشمداشتی عشق می ورزند و دست به کارهای بزرگی می زنند و شاید مثل آقای آزاد چشم هایمان را به زیبایی های جهان اطرافمان باز می کنند.


بنابراین در این سیزده بدر قرنطینه ای دعوتید تا همراه ما به تور مجازی طبیعت گردی در پیج اینستارگامی اکوتوریسم سبزوار به مدیریت سیف آزاد بیایید:
@sabzevar_ecotourism

https://www.instagram.com/sabzevar_ecotourism/?hl=en

همچنین می توانید برای ورود به

وبلاگ اکوتوریسم سبزوار هم اکنون روی اینجا کلیک کنید.


 

تصاویری از کانال تلگرامی اکوتوریسم سبزوار بزرگ

 

 

 

 

 


آیا زنده به گور کردن جوجه های نر جنایتی است با همدستی همه گوشتخواران؟

 

امید برومندی / مجله اینترنتی  اسرارنامه 

 

مشاهده فیلم های زنده به گور کردن هزاران جوجه یک روزه در روزهای اخیر، وجدان بسیاری از مردم ایران را به درد آورده و باعث بروز واکنش های متعددی شده است. من هم به محض دیدین اولین ویدئو میخواستم واکنشی نشان بدهم. اما خوب که فکر کردم، متوجه شدم واکنشی که احساسی باشد، دوامش فقط همان لحظه اول است و بعد به فراموشی سپرده می شود.

با اینحال به نظر می رسد، این اتفاق بهانه ای خوب به دست گیاهخواران داده است که تا حد امکان به رژیم غذایی گوشتخواری حمله کنند و آن را بی رحمانه و جنایت آمیز بدانند.

واقعیت اینجاست این چند روز با پیگیری اخبار مربوط به این ماجرا، تقریبا همه فهمیده اند که ظاهرا معدوم سازی جوجه های نر یک روزه ، روندی همیشگی در صنعت مرغداری در همه جهان است که گاهی به راحتی از جوجه کِشی» به جوجه کُشی» منجر می شود. فقط اینبار انتشار فیلم ها باعث شده افراد بیشتری از این اتفاق با خبر شوند و با دیدن لحظه کشتار جوجه های بی دفاع وجدانشان به درد آید. اما ناراحتی به تنهایی کافی نیست. وقتی که خوردن گوشت و سایر محصولات حیوانی که به شیوه صنعتی تهیه می شوند بخشی از رژیم غذایی بسیاری از ماست و ممکن است همین حالا در داخل قابلمه روی اجاق گاز، گوشت مرغ یا حیوان دیگری را داشته باشیم که برای ناهار یا شام امروزمان در حال پختن است، پس ناراحتیمان از دیدن این صحنه ها یک حس زودگذر و هیجانی است.

 

با کشتار حیوانات بی دفاع چه کنیم؟

برای آن هایی که عمیقاً از کشتار و رنج حیوانات ناراحتند، برخورد درست و منطقی با این مسئله چیست؟ آیا اینکار جنایت است یا بخشی از چهره بی رحم و البته واقعی طبیعت است که در همه جهان و بین همه جانداران وجود دارد. همان چهره بی رحمی که باعث می شود همین جوجه های مظلوم و نازنین هم اگر به جای معدوم شدن، در باغ و باغچه ای رها شوند، در کنار برگ و دانه گیاهان، کرم و مورچه و ات زنده داخل آن باغچه را شکار کنند و برای بقای خود، بخورند.

واقعیت این است که نظام طبیعت بی رحم و بی تعارف است و انسان نیز در بخش جسمانی وجود خود جزئی از همین طبیعت است. بنابراین اگر انسان ها در طول هزاران سال به این نتیجه رسیده اند که گوشت و شیر و تخم مرغ حیوانات و حتی پوست و پشم آن ها می تواند تامین کننده نیازهای خوراک و پوشاکشان باشد، و حتی شیوه های پخت بسیار متنوعی را اختراع کرده اند، حتما نیاز و ضرورتی وجود داشته است و حتی اگر آن نیاز و ضرورت امروز از بین هم رفته باشد، باز به این زودی این سبک دیرینه ی زندگی بشر تغییر اساسی پیدا نخواهد کرد.

 خصوصا که برخی دیگر نیز اعتقاد دارند که به طور کل کمال نهایی حیواناتی که غذای انسان ها یا دیگر جانداران هستند، در همین است که توسط یک موجود زنده دیگر شکار و خورده شوند.  

 

قابل دفاع نیست

همه آنچه تا اینجا عرض شد، برای دفاع از اینطور برخوردهای ناراحت کننده با حیوانات نیست. حال آنکه اینجانب حتی هنگامی که می بینم در یک باغچه یا گلدان به قصد هرس، بوته گلی از خاک کنده و به کناری انداخته می شود، دلم برایش می سوزد و دوست دارم بتوانم برای نجات آن گیاه کاری بکنم، چه برسد به حیوانات که از لحاظ مراتب حیات نسبت به گیاهان پیشرفته تر و نزدیک تر به انسانند.

همچنین بعید می دانم کمتر کسی از مشاهده فیلم کشتار جوجه های یک روزه و برخوردهای بی رحمانه ای که در آن فیلم ها مانند یک کالای بی ارزش با آن ها می شود، از جمله با بیل برداشتن و ریختنشان در کیسه های پلاستیکی مانند زباله و بعد زنده به گور کردن، یا زنده انداختنشان در دستگاه های خوردکن صنعتی، یا بعضا زنده سوزاندنشان، ناراحت نشود.

 

چاره چیست؟

صرفا با چند روز پست و استوری گذاشتن در فضای مجازی و ابراز تأسف از کشتار جوجه های یک روزه که چیزی حل نمی شود. دعوت از همه جامعه بشری برای ترک رژیم غذایی گوشتخواری و روی آوردن به گیاهخواری نیز مسلماً به این زودی شدنی نیست. از طرفی دیگر نباید فراموش کرد همین حالا تعداد زیادی از مردم جامعه خودمان در مشاغلی مرتبط با تولید، پرورش و عرضه محصولات غذایی مرتبط با حیوانات هستند. این خود یک زنجیره شغلی بزرگ با به کار گرفتن تعداد زیادی از افراد جامعه است. پس نه می توان و نه منطقی است که ناگهان با انتشار یک فیلم بخواهیم دستور ترک یک رژیم غذایی به وسعت همه جهان و تخته کردن کار و کاسبی شمار زیادی از همشهریان و هموطنان و انسان های دیگر در سرتاسر دنیا را صادر کنیم، اما در عین حال می توان کارهایی کرد که در حال حاضر یا در آینده به اصلاح تدریجی روندهای اشتباه و آزاردهنده منجر شود. در زیر به بعضی از آن ها اشاره می شود:

 

1- کاهش استفاده از گوشت، شیر، تخم مرغ و سایر محصولات حیوانی تا حد امکان: در اینکه بین دو رژیم غذایی گیاهخواری و گوشتخواری کدامیک فواید بیشتری برای انسان دارند، اختلاف نظر زیادی بین پزشکان و متخصصان وجود دارد. اما حتی پزشکان و محققانی که مصرف گوشت و سایر محصولات حیوانی را برای سلامتی ضروری می دانند، در اینکه مصرف زیاد چنین محصولاتی مضر است، شکی ندارند و مصرف کم و به اندازه را توصیه می کنند. این دقیقا بر خلاف یک نگاه سنتی است که بین بسیاری از مردم رایج است که تصور می کنند هر چه گوشت و شیر بیشتری مصرف شود، بدن سالم تر و قوی تر خواهد بود. حداقل وجود هزاران انسان گیاهخوار در تمام جهان و در کشور خودمان که در سالهای اخیر رو به افزایش نیز هستند، نشان می دهد که انسان می تواند بدون استفاده از هیچ غذای حیوانی و فقط با تغذیه از گیاهان و میوه جات، زنده و سالم باقی بماند. پس اگر به خاطر عادت دیرینه یا به خاطر برخی توصیه های پزشکی مایل به ترک کامل رژیم غذایی گوشتخواری و گیاه خوار شدن کامل نیستیم، حداقل می توانیم تا حد امکان مصرف گوشت و فرآورده های حیوانی را کاهش دهیم و با الگو گرفتن از رژیم غذایی گیاهخواران می توانیم به تدریج این باور را در خود به وجود آوریم که یک غذای بدون گوشت و بدون تخم مرغ یا شیر و لبنیات هم می تواند مقوی و انرژی بخش باشد و بیشتر احتیاجات بدن را فراهم آورد. قارچ، خرما، سیب زمینی، عدس و بسیاری از حبوبات، انواع سبزیجات و میوه ها هر یک دارای خواص بیشماری هستند که اغلب با خواص موجود در گوشت و شیر برابری می کنند و تازه ضررهای آن را هم ندارند. خوشبختانه با پیشرفت هایی که در صنعت غذا به وجود آمده، شیر و پینر و لبنیات گیاهی نیز اکنون در بازار موجود  است. اینجانب اکنون که این یادداشت را می نویسم در چند ماه اخیر و خیلی قبل از مشاهده فیلم کشتار جوجه ها، سعی کرده ام وابستگی ذهنی ام به غذاهای صرفا گوشتی یا حاوی لبنیات و تخم مرغ را به  عنوان تنها غذاهای مقوی تغییر دهم که تا حد زیادی موفق بوده ام. اکنون به این باور رسیده ام که یک عدسی خوشمزه و جا افتاده بدون استفاده از هیچ روغن حیوانی و هیچ گوشت چرخ کرده ای، می تواند خیلی سالم تر و مفیدتر از یک بشقاب چلوکباب یا چلومرغ اصطلاحا چرب و چیلی باشد. بنابراین بدون اینکه بخواهیم کاملا و صد در صد گیاهخوار شویم هم می توانیم رژیم غذاییمان را اصلاح کنیم و با مصرف هرچه کمتر غذاهای گوشتی، شغل هایی نظیر مرغداری و دامداری صنعتی را که با آزار و رنج زیادی برای حیوانات همراه است، کاهش دهیم.

 

2- استفاده بیشتر از محصولات ارگانیک و محلی اینبار به خاطر حیوانات: تقریبا همه می دانیم که ارزش غذایی محصولات ارگانیک چه میوه و سبزی و چه گوشت و لبنیات و تخم مرغ از محصولات صنعتی بیشتر است و به نوعی سالم تر است. اما علاوه بر سلامتی و ارزش غذایی بالاتر که فایده آن برای خود ما انسان هاست، استفاده از گوشت و لبنیات و تخم مرغ محلی و ارگانیک فایده دیگری نیز از بابت حقوق حیوانات دارد. زیرا به نظر می رسد در این شیوه پرورش حیوانات که عمدتا در روستاها یا به ندرت در خانه ها و یا مزرعه های شخصی توسط خود افراد انجام می شود، ظلم و ستم کمتری به حیوانات صورت می گیرد. حیواناتی نظیر مرغ و خروس و گوسفند در روستاها به شرط اینکه دخالت های انسانی شبیه تزریق آمپول های هورمونی، یا دخالت هایی برای حاملگی مصنوعیشان نباشد، تقریبا زندگی طبیعی و روتین خود را دارند. در محیط هایی آزاد و رها زندگی می کنند. خورد و خوراکشان مرتب است، به وقت احساس نیاز، اقدام به تولید مثل می کنند و جوجه ها و فرزندانشان را به شیوه طبیعی خود پرورش می دهند. حتی دوستی و انس و الفتی خاص بین این حیوانات و انسان ها به وجود می آید. فقط در مرحله ای که قرار است غذای انسان ها شوند، با رعایت آداب خاصی که وجود دارد، ذبح می شوند. این شرایط خیلی با دنیای سرد و خشک ماشینی که در مرغداری ها و دامداری های صنعتی مشاهده می کنیم متفاوت است. در شیوه صنعتی است که شاهد اینطور کشتارهای بی رحمانه هستیم. چون همه چیز به شکل ماشینی درآمده حتی تولید انبوه جوجه ها و مسلماً در این شیوه کارخانه ای مانند هر صنعت دیگری مقررات سفت و سخت اقتصادی و تجاری حاکم است نه عواطف انسانی و حیوانی.  البته پر واضح است که جمعیت روستائیان در دهه های اخیر در کشورما و بسیاری از مناطق جهان آنقدر کم شده که محصولات تولیدی آن ها جوابگوی نیاز بالای بازارفعلی برای گوشت و شیر و تخم مرغ نیست. اما اگر چنانکه در بند قبل گفته شد تقاضای ما نیز برای مصرف اینگونه محصولات کم شود و از طرفی دیگر از روستائیان حمایت بیشتری برای باقی ماندن در روستاها و تولید محصولات ارگانیک صورت بگیرد، بعد از مدتی احتمالا تعادل لازم بین عرضه و تقاضا برقرار می گردد.

 

3- اطلاع رسانی بیشتر درباره سبک زندگی گیاهخواری و جایگزین های مناسب گیاهی برای غذاهای حیوانی. افزایش آگاهی بسیار مفید و ضروری است. بسیاری از مردم اگر بدانند که بسیاری از خواصی را که از غذاهایی با محصولات حیوانی به دست می آورند، به راحتی می توانند از گیاهان و میوه جات بگیرند، ممکن است در تعصب و احساس نیاز وسواس گونه شان برای ادامه رژیم گوشتخواری تجدید نظر کنند. حتی اگر کاملا آن را به کنار نگذارند، ولی ممکن است خیلی وقت ها به راحتی بتوانند، یک کاسه عدسی داغ یا قرمه سبزی با قارچ یا ماکارانی با سویا را با یک کاسه کله پاچه پر کلسترول یا قرمه سبزی و ماکارونی با گوشت قرمز جایگزین کنند. این اطلاع رسانی می تواند بر عهده انجمن های گیاه خواری، تیم های پزشکی و متخصصان صنایع غذایی و کلیه رسانه هایی باشد که به دنبال روشنگری در جامعه هستند.

 

4- نظارت جدی تر بر بازار برای جلوگیری از تولید مازاد گفته می شود کشتار جوجه های یک روزه اتفاق رایجی در صنعت مرغداری در همه جای دنیاست. زیرا جوجه های نر کلا فایده کمتری برای این صنعت دارند و معمولا همان اول معدوم می شوند. اما این می تواند در مرحله اول به عنوان یک وظیفه اخلاقی و بعد از آن یک وظیفه قانونی برای صاحبان این صنایع باشد که هر چه بیشتر مدیریتی علمی را اعمال کنند که به موقع کاهش تقاضا را پیش بینی کرده و مانع تولید این حجم بالای جوجه ها شوند و دست کم تخم مرغ ها را هنوز قبل از تبدیل شدن به جوجه معدوم کنند.

 

5- برنامه ریزی برای استفاده خردمندانه از تولیدات مازاد: به هرحال اینطور که معلوم است تولید جوجه و تخم مرغ مازاد گاهی اوقات اجتناب ناپذیر است. اما باز در همین حال نیز احتمالا می توان با یک برنامه ریزی درست استفاده خردمندانه تری از این تولیدات داشت. به طور مثال شاید بتوان تخم مرغ و جوجه مازاد را به جای معدوم کردن، به عنوان غذای مورد نیاز حیواناتی که درباغ وحش ها و یا مراکز نگهداری حیوانات ولگرد نگهداری می شوند، مورد استفاده قرار داد. یا شاید بتوان جوجه هایی را که قرار است کلا کشته شوند، به صورت رایگان در اختیار روستائیان یا افراد نیازمند در مناطق فقیرنشین شهرها قرار داد تا آن ها خود به شیوه سنتی، به پرورش این حیوانات بپردازند و بتوانند حداقل یک وعده غذایی خود را تأمین کنند.

 

مسوولانه و صلح آمیز

به هرحال آنچه در روزهای اخیر در فیلم های مربوط به کشتار جوجه های یک روزه دیدیم قطعا وجدان هر انسانی را به درد می آورد. بدون شک کارگرانی که به ضرورت شغلی مجبورند این کار را انجام دهند در خط مقدم آسیب روحی و روانی از این کار هستند. اصلا  هم نمی توان انکار کرد که واقعا این بخشی از فرآیند عادی تولید غذای ما انسان هایی است که رژیم غذایی گوشتخواری داریم و اگر همه ما گیاهخوار بودیم هرگز چنین فرآیندهایی در ارتباط با حیوانات بی دفاع اتفاق نمی افتاد. بنابراین باید تک تک ما گوشتخواران سهم و مسئولیت خود را در این ماجرا بپذیریم. اما با احترام به نظر همه گیاهخوارانی که دوست دارند با استفاده ازاین فرصت، همه بشریت را به سرعت به سمت گیاهخواری هل بدهند، باید بدانیم اگر ما گوشتخواران اکثراً به صورت ناخودآگاه و از بدو تولد این رژیم غذایی را به عنوان یک سبک زندگی اجدادی و طبیعی خود آموخته ایم و حالا نمی توانیم یا فعلا نمی خواهیم به ترک کامل آن اقدام کنیم، شاید ما هم حق داریم، اما حداقل می توانیم مصرفمان را کاهش دهیم تا با کاهش مصرف ما، میل بازار نیز به سرمایه گذاری در چنین صنایعی کاهش یابد و شاید به تدریج سبک های مسئولانه، سالم و صلح آمیزتر غذایی در زندگی بشر شکل بگیرد.

 

 

 

 


مروری اجمالی بر یک رویداد مهم تاریخی ایران؛
هفتصد و چهارمین سالروز نهضت سربداران خراسان در سبزوار/ گنجینه ای از اولین ها
 

امید برومندی / مجله اینترنتی اسرارنامه: 

بر مبنای برخی منابع 25 شعبان سالروز تشکیل نهضت تاریخ ساز سربداران در سبزوار و خراسان است. (منبع)  همچنین برخی دیگر از منابع تاریخ های 12 و 5 شعبان را به عنوان سالروز آغاز قیام سربداران معرفی می کنند. (منبع1) ، (منبع2) به هرحال هر کدام از این روزها که باشد، نهضت سربداران یکی از رویدادهای ثبت شده در تقویم ماه شعبان المعظم است.

از همین رو به مناسبت 25 شعبان اسرارنامه در ادامه نگاهی اجمالی به ماهیت، ویژگی ها، ارزش ها، اثرگذاری و نقاط ضعف و چالش های سربداران می اندازد.

تاریخ طولانی سرزمین کهن ایران شاهد جنبش ها، قیام ها و شکل گیری حکومت های مختلفی بوده است که حداقل درباره سلسله هایی که در طول 2500 سال گذشته در گستره وسیع ایران بزرگ استقرار یافته اند، اطلاعات زیادی در دسترس ماست. اما در این بین تا قبل از انقلاب اسلامی سال 57 و تشکیل جمهوری اسلامی ایران، شاید تنها یک مورد از این حکومت های تاریخی توانسته باشد در فرهنگ ی و ادبی کشور ما به نمادی پر درخشش و قابل افتخار برای همه ایرانیان تبدیل شود و آن نهضت سربداران سبزوار است.

اگرچه سربداران سبزوار از لحاظ قلمرو جغرافیایی و مدت زمان دوام، بسیار کوچک تر و کوتاه عمر تر از سلسله هایی نظیر سلجوقیان، غزنویان، تیموریان، قاجاریان، خوارزمشاهیان، صفاریان و . بوده است، اما ویژگی های ارزشمندی در ساختار این نهضت وجود داشت که امروز بعد از گذشت بیش از هفتصدسال از وقوع سربداران همچنان بسیاری از شعرا در سروده های خود سربداران را به عنوان نماد آزادگی و غیرتمندی و غرور ملی یاد می کنند و در بسیاری از آثار هنری، یا در کلام تمداران یا در افواه عمومی نیز سربداران با همین مفاهیم تداعی می شود.

 

اما ویژگی های سربداران چه بود که باعث ماندگاری و تاریخ سازی این نهضت خراسانی شد؟

1- حکومت سربداران ظاهرا اولین حکومت غیرموروثی در گستره ایران بزرگ است. حکومتی که هفتصد سال قبل از اینکه جهان غرب به پیشرفت های امروزی دست یابد و حکومت هایی اصطلاحات دموکراتیک را که رئسا و رهبران آن توسط مردم یا احزاب مورد اعتماد مردم انتخاب می شوند، این اتفاق در سبزوار افتاده است. به طوری که بعد از فوت یا برکناری هر امیر، شورایی از بزرگان سربداران، از میان پهلوانان و جوانمردان آن روزگار سبزوار دست به انتخاب امیری جدید می زدند و اینطور نبود که پادشاهی از پدر به پسر نسل به نسل منتقل شود.این شاید مهمترین ویژگی حکومت سربداران باشد که می توان از آن به عنوان خستین حکومت غیرسلطنتی و غیر موروثی ایران یاد کرد.

 سربداران2- سربداران اولین حکومت شیعه 12 امامی را در شرق ایران تشکیل دادند. تا قبل از سربداران حکومت ها در این منطقه مذاهب دیگری داشتند و در کل ایران نیز فقط چند دولت شیعه محلی در نواحی شمالی کشور (طبرستان) تشکیل شده بود. البته تشیع از زمان حکومت صفویه به عنوان مذهب رسمی ایران انتخاب شد. اما سربداران سال ها قبل از صفویه در قلمرو حکومت خود یک دولت شیعی را ایجاد کرده بودند.

3- در حکومت سربداران اعتدال دینی وجود داشت. اگرچه امرای سربداران شیعه مذهب بودند و در سبزوار پایتخت حکومتشان سکه هایی با نشانه های شیعه 12 امامی را ضرب می کردند، اما در عین حال ت تفاهم و همزیستی مسالمت آمیز با دیگر مذاهب را داشتند. به طوری که ضرب سکه های اهل سنت نیز در قلمرو حکومت آن ها رواج داشته است.

4- رهبران سربداران از جوانمردان و پهلوانان زمان خود بودند که زندگی هایی ساده داشتند و در میان مردم می زیسته و اکثرا به پیشه وری و حرفه های رایج جامعه مشغول بوده اند. اولین امیر سربداران پهلوان عبدالرزاق باشتینی از فتیان معروف زمان خود بود.

 

تأثیرگذاری ها:

1- حکومت سربداران سبزوار اگرچه بعد از نیم قرن فروپاشید و در طول دوران حیات خود عمدتاً توانست بر مناطق شمال شرق ایران (حدفاصل گرگان تا مشهد و شمال خراسان تا طبس و جنوب خراسان) مسلط شود، اما تا چندین قرن بعد از خود الهام بخش قیام ها و حرکت های دیگری در سرتاسر ایران بزرگ شد. از جمله می توان به قیام سربداران سمرقند، سربداران کرمان، مرعشیان مازندران و نیز قیام هایی در نیشابور، خرم آباد و . اشاره کرد که همه تحت تأثیر سربداران سبزوار بودند و بعضا حتی نام قیام خود را هم سربداران گذاشتند. توضیحات کاملی در این زمینه در مقاله ای تحت عنوان انعکاس نهضت سربداران در جهان اسلام» به قلم سید کاظم منتشر شده است. (منبع)

-و-سمرقند (1)2- نهضت سربداران توانست هیبت شکست ناپذیر سیطره خاندان های مغول بر ایران را از بین ببرد و برای اولین بار این جرأت و نقطه امید را در دل ایرانیان به وجود آورد که در صورت شهامت و فداکاری می توانند عزت و اقتدار خود را بازپس گیرند و در مقابل بیگانگانی که بر کشورشان تسلط یافته اند، بایستند.


3- همانطور که در ابتدای این یادداشت گفته شد، نام سربداران به سمبل و نمادی از آزادگی و غیرتمندی در میان همه ایرانیان تبدیل شده است و می توان نمونه های زیادی را در آثار ادبی ایران پیدا کرد که شعرا و نویسندگان به ستایش سربداران پرداخته و به شکل های مختلف از برند نام آنان در آثار خود استفاده کرده اند.

شاید معروف ترین شعرها درباره سربداران متعلق به سید حسن حسینی باشد:
سبزیم چو از نسل بهاران هستیم
پاکیم چو از تبار باران هستیم
ننگ است به ما تن به مذلت دادن
ما وارث خون سربداران هستیم

ملک الشعرای بهار هم درباره سربداران سبزوار گفته است:سرور احرار ایرانند، آل سربدار
کز فشار ظلم آشفتند اندر سبزوار
شهر نیشابور بگرفتند و بس شهر و دیار
وز دهاقین لشکری کردند بیرون از شمار (منبع)

در عرصه ت هم بهره برداری های زیادی از نام سربداران صورت می گیرد. به طور مثال سربداران کوچه و بازار»، عنوان کتابی است از یک نویسنده ایرانی که پیرامون قیام 15 خرداد سال 42 نوشته شده است.

 

 سربداران سبزوار خراسان غربی

نخستین سریال تاریخی تلویزیون ایران

علاوه بر افتخاراتی نظیر اولین حکومت غیرموروثی ایران، اولین حکومت شیعه 12 امامی، اولین قیام موفقیت آمیز ایرانیان در مقابل ایلخانان مغول و . در دوره معاصر نیز سربداران توانست یک جایگاه اولی مهم را از آن خود کند و آن ساخت اولین سریال تاریخی صدا و سیمای ایران بعد از انقلاب است که با موضوع سربداران بود و در زمان خود به محبوبیت زیادی دست یافت. بعد از موفقیت سریال سربداران ساخت سریال های تاریخی دیگری نظیر بوعلی سینا، امیرکبیر، کوچک جنگلی و . در تلویزیون ایران رونق گرفت. (منبع)


پایگاه صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران درباره سربداران به عنوان اولین سریال بعد از انقلاب نوشته است: سربداران» اولین سریال بعد از انقلاب بود و برای همین، در خیلی از زمینه‌های دیگر هم اولین محسوب می‌شد. هم خیلی از مفاهیم انقلابی در سربداران» مطرح شد و هم یک نمونه عالی و تیپیک از سریال‌سازی تاریخی محسوب می‌شد که راه را برای این دسته از سریال‌ها هموار کرد. (منبع)

 


چالش ها و نقاط ضعف

نهضت سربداران سبزوار نقاط ضعفی هم داشته و تمام جنبه های آن تحسین برانگیز نیست. شاید یکی از مهمترین نکات منفی در جنبش سربداران وجود اختلافات شدید و مستمر داخلی بر سر کسب قدرت بوده است که باعث توطئه چینی و قتل امرا و تضعیف حکومت شده است.

همچنین یکی از چالش های سربداران در برابر تاریخ این است که گفته می شود، اکثرا مورخانی تاریخ سلسله آن ها را روایت کرده اند که به لحاظ مذهبی و اعتقادی با آنان مخالف بوده و بنابراین در اغلب موارد سعی کرده اند سربداران را تا حد امکان ناموفق، کم اهمیت و مشکل دار معرفی کنند.

 

ضرورت بازشناسی و پاسداشت سربداران

sarbedaran-sabzevar-leadersبا درنظر گرفتن اهمیت و نقش سربداران در تاریخ ایران همواره پیشنهاد برگزاری همایش های سالانه بزرگداشت و شناخت و واکاوای جنبه های مختلف همراه با گردهم آیی های هنری و جشنواره های آیینی از سوی دلسوزان فرهنگی و فعالان رسانه ای سبزوار مطرح شده است، اما این پیشنهادها فقط یک بار در سال 94 تحقق یافت و بعد از آن علی رغم وعده هایی که برای برگزاری همایش های دوسالانه سربداران و نیز اهدای جوایز دوره ای سربداران مطرح شد، دیگر هیچیک از این وعده ها تحقق نیافت.

اما بعد از برگزاری کنگره بین المللی سربداران در سال 94 ، در شهرستان های نیشابور و میامی استقبال خوبی از این حرکت فرهنگی به عمل آمد به طوری که از سال 95 تا کنون به طور سالانه همایش های بزرگداشت شیخ حسن جوری دومین رهبر مذهبی نهضت سربداران و بزرگداشت شیخ عزالدین سوقندی به عنوان دو تن از شخصیت های نیشابوری موثر در قیام سربداران در روستاهای نیشابور برگزار می شود. (منبع1) ، (منبع2) ، (منبع3) بنابراین امید می رود که در شهرستان سبزوار به عنوان پایتخت و نیز در شهرستان داورزن به عنوان نقطه شروع نهضت سربداران از روستای باشتین توجه بیشتری به این رویداد با اهمیت و هویت بخش تاریخی صورت بگیرد.

دست کم در روستاهایی مثل باشتین و کراب که بعضی از امرای سربداران متعلق به این روستاها بوده اند، می توان انتظار برگزاری جشنواره ها ی محلی سالانه برای بزرگداشت این موضوع را داشت که این امر در طولانی مدت می تواند به رونق گردشگری و احیای هویت مهم تاریخی و فرهنگی این روستاها در خراسان یاری رساند.

 

برخی دیگر منابع مورد استفاده در  این مطلب:


نقش عبدالرزاق و آیین پهلوانی در ظلم ستیزی و پیروزی نهضت سربداران / سید حمید جوادیان ، علی اکبر مشکانی (مجموعه مقالات همایش علمی کنگره بین المللی سربداران – 1394)

دولت سربداران و تحولات ى، اجتماعى و فرهنگى در قرن هشتم / حسین مرادی نسب / حسین مرادی نسب

چه کسی اولین حکومت شیعی 12 امامی را بنیان نهاد / وبسایت شیعه نیوز

 

 

 

 

 

 

 


فالی نیک در آستانه قرن جدید

یادداشت جدیدم که در شماره صد و شصت و چهارم ماهنامه ستاره شرق منتشر شده:

امید برومندی:

ای کاش کرونا نمی آمد و این همه قربانی در سرتاسر جهان نمی گرفت و این همه ترس و وحشت و اضطراب در میان بسیاری از مردم دنیا ایجاد نمی کرد. اما حالا که  آمده و کار از کار گذشته، به نظر من خوب است که امسال آمد نه سال دیگر. اکنون در آخرین سال قرن چهاردهم شمسی(قرن فعلی) هستیم. این برای ما ایرانیان می تواند یک پایان تلخ و سخت بر صده ای باشد با اتفاقاتی بسیار بزرگ. پایانی که مجبورمان می کند، در بسیاری از عادات درست یا غلط فردی و اجتماعی مان تجدید نظر کنیم. شاید مقدمه ای باشد که قرن بعدی را با افکار و رفتارهایی به روزشده و صیقل خورده آغاز کنیم و آینده بهتری برای خود و آیندگانمان رقم بزنیم.

و اما بعضی از مهمترین کارهای کرونا و کلیشه هایی که شکست یا سبک هایی را که درهمین مدت کوتاه تغییر داد از این قرار است:

 

بار دیگر ثابت شد فضای مجازی در کنار برخی مضراتش، فواید زیادی هم دارد و آنقدرها که عده ای در نکوهش آن می کوشند، بد نیست. اگر همین فضای مجازی نبود، مردم خیلی کمتر از این می توانستند قرنطینه خانگی را دوام بیاورند و در ایام قرنطینه با دیدار مجازی یکدیگر دلتنگی هایشان را رفع کنند. احتمالا به یاد داریم در اولین سالهای ظهور نسل جدید تلفن های هوشمند و شبکه های اجتماعی که قابلیت تماس های تصویری را در اختیار کاربران می گذاشت، عده ای در جامعه اساسا با این تکنولوژی ها مخالفت می کردند و آن ها را مضر و باعث خطر برای بنیان های خانواده می دانستند و با فیلترینگ و منع های قانونی گوناگون سعی در جلوگیری از نفوذ این تکنولوژی ها داشتند. امروز اما استفاده از این تکنولوژی ها اجتناب ناپذیر شده و حتی به مهمترین ابزارهایی تبدیل شده که دولتمردان برای نگاه داشتن مردم در خانه ها از آن استفاده می کنند. پس چه خوب است که در واپسین سال قرن چهاردهم هجری شمسی، یک بار برای همیشه با این واقعیت کنار بیاییم و بپذیریم که تکنولوژی به خودی خود بد نیست، بلکه نحوه استفاده ما از آن است که میزان مفید یا مخرب بودن آن تکنولوژی را تعیین می کند. بنابراین هیچ وقت در مقابل تکنولوژی های جدید نایستیم و یا بی جهت سعی در مانع تراشی سر راه آن ها نکنیم.

 

بد و خوب همه جا هست و به قول معروف هر کجا روی آسمان همین رنگ است. پس لازم است بعضی از ما احساسات بی دلیل خود بدی را از خود دور کنیم. ما ایرانی ها آنقدرها هم که عده ای از ما عادت به سرزنش خود کرده ایم، بد نیستیم. اتفاقا انتشار فیلم هایی از کشورهای توسعه یافته نشان داد که آن ها هم در موقعیت بحران رفتارهایی شبیه ما را بروز می دهند. از احتکار گرفته تا هجوم سراسیمه و اضطراب آلود به فروشگاه ها برای تأمین اقلام ضروری. در چنین شرایطی انگار اعتقادات شخصی و اجتماعی و رنگ پوست و زبان و نژاد تأثیر زیادی بر رفتارانسان  ها ندارد. چیزی که مهم است این است که سیستم حاکم بر یک جامعه بتواند در اغلب مواقع جامعه را به دور از بحران نگاه دارد و بتواند هر چه بیشتر اطمیمان مردم را برای کنترل صحیح امور توسط متولیان مربوطه جلب  کند. هر حاکمیتی که کمتر در این دو مهم موفق شود، مردمش بیشتر رفتارهایی هیجانی  و آشفته تری بروز می دهند. بنابراین امید است که هرچه بیشتر به سمت مدیریت علمی با مبناهایی قابل آزمون و قابل درک برای همگان پیش برویم.

 

باید بیاموزیم خارج از عادت های همیشه زندگیمان نیز بتوانیم سلامتی و نشاط خودمان را حفظ کنیم و شادی و سرزندگی واقعی را در درونمان جستجو کنیم و یا به وجود بیاوریم. هر چند رفتن به باشگاه های ورزشی یا دوره های انگیزشی، جمع های انرژی درمانی و . نیز در حد اعتدالش خوب است، اما اگر در موقعیتی مثل این روزها قرار گرفتیم که همه باشگاه های ورزشی و دیگر دورهمی های اجتماعی تعطیل شد، باز هم باید بتوانیم با اتکا به خود و توانایی های درونی و فرصت های کم یا زیاد اطراف خودمان، نیاز به شادی، ورزش و نشاط و سلامتی جسمی و روحی را برای خود تأمین کنیم. به همین دلیل این روزها فضای مجازی پر شده از تبلیغات ورزش ها، آشپزی ها و سرگرمی های خانگی که بعضی از آنها بسیار خلاقانه و آسان هستند.

انسان شلوغ امروزی بیش از همیشه به خلوت با خود نیاز دارد. شاید برای کسانی که به طور کل بیشتر روحیه درونگرایی دارند، این نیاز همیشه حس می شد و از فواید آن بهره برده بودند، اما این روزها توفیق اجباری برای خیلی ها پیش امده که بیشتر با خودشان و برخی دیگر از نزدیک ترین هایشان خلوت کنند. لحظاتی که چشم ها از گشتن در فضای مجازی یا دیدن فیلم یا کتاب خواندن خسته می شود و خواب کافی هم به لطف قرنطینه خانگی داشته ای و به بیرون از خانه هم نباید بروی، زمان های خوبی است که بیشتر با نزدیک ترین هایت در زندگی صحبت کنی و شاید دوباره آن ها را بشناسی. فرصتی است که حتی با خودت تنها شوی و کمی به اضطراب ها، استرس ها و مشغله های کوچک و بزرگی که در روزهای قبل برای خودت ایجاد کرده بودی و به راحتی می شد حذفشان کنی، بیاندیشی. در زندگی روتینمان تا قبل از همین کرونا به چه چیزهای کم اهمیتی وزنی بیشتر از ارزش و  اعتبار واقعیشان داده بودیم و چه چیزهای مهمی را نادیده گرفته بودیم و چرخه عادت و تکرار باعث شده بود که ما هرگز نفهمیم اولویت هایمان جابه جا شده اند؟ این روزها دلمان بیشتر برای چه کسانی و چه کارها و چه موقعیت هایی تنگ می شود؟ این ها همان اولویت های اصلی و مهممان هستند که در کوران روزمرگی ها اغلب به فراموشی سپرده شده اند.

 

معنای پشت رفتارها مهمتر از ظاهر آن هاست. گاهی وقت ها یک رفتار ممکن است، ظاهری مذهبی داشته باشد، یا عرف آن را پذیرفته باشد، اما به صرف داشتن این ظاهر مقبول عرفی یا مذهبی صحیح نیست و حتی ممکن است باطن آن کار کاملا خالی از معنایی باشد که به آن تظاهر می کند. یا گاهی ممکن است یک کار یا ایده درست، به خاطر اغراق بیش از حد در اجرا زیبایی خود را از دست بدهد و به تصویری کاریکاتوری تبدیل شود. مثلا در ایام شیوع کرونا تصاویری از کسانی که ضریح حرم های مشهد و قم را به بهانه متبرک بودن و کسب شفا و سلامتی، لیس می زدند پخش شد که خوشبختانه حتی بسیاری از مذهبیون این کارها را رد کرده و مایه وهن دین دانستند. یا کسانی که هنگام تعطیلی حرم ها، علی رغم تأکیدات مقام های مسئول برای پرهیز از هر گونه تجمع، گردهم امدند و با زور و فشار درهای بسته حرم ها را باز کردند. این رفتارها به ظاهر از انسان های مذهبی سر میزد، اما باطن این رفتارها دقیقا مخرب چهره دین و در راستای مغایر نشان دادن آن با علم و عقل بود. در نقطه مقابل بسیاری از شکل های هنر برخلاف آنچه به نظر می رسد یا به ذهن های ما تلقین شده، وما در دسته لهو و لعب و بی مبالاتی و بی عفتی قرار نمی گیرد. مثلا وقتی کلیپ های رقص و موسیقی هر کدام از پرستاران پرتلاش در روزهای مبارزه با کرونا از هر بیمارستان  ایران بیرون می آمد، کمتر کسی نگران به خطر افتادن پایه های دین و اخلاق و معنویت در جامعه شد. بلکه همه متوجه این نکته بودند که کادر دلسوز بهداشت و درمان در خط مقدم بیمارستان های ویژه کرونا، شدیدا نیازمند روحیه بخشی به خود و به جامعه هستند. آن ها با همین حرکات موزون و آهنگ های شاد نشان دادند، اگرچه ممکن است بر اثر ساعت ها حضور در چنان محیط های پر ریسکی جان خودشان هم در خطر باشد(چنان که بود و هست) اما تسلیم تشویش و اضطراب نشده اند و با روحیه ای بالا آمادگی خدمت به همنوعان خود را دارند. پس هر رقصی به معنای لودگی و لهو و لعب نیست. رقص و موسیقی هم به جای خود خوب و انرژی بخش است.

 

بسیاری از رسوم دست و پا گیر به راحتی حذف شدند و هیچ اتفاقی نیفتاد. سالهاست برخی آداب و رسوم و تشریفات دست و پاگیر در سبک زندگی ما ایرانیان، نفس خیلی هایمان را گرفته است. از تشریفات سنگین و پر خرچ در مجالس عزا گرفته تا عروسی و جشن تولد ، ختنه سوران و یا شیرینی و شربت و چایی دادن وسط خیابان ها در بعضی مناسبت های مذهبی که باعث مصرف زیاد ظروف پلاستیکی و نیز کثیف شدن خیابان ها می شد. اما در ایام کرونا همه این آداب و رسوم و تشریفات پر خرج و بعضاً مضر به سادگی برچیده شد. در همین ایام در آشنایان دور و نزدیک شاهد فوت چند نفر بودم که مراسمشان کاملا ساده و فقط در حد برگزاری یک تشییع جنازه مختصر انجام شد و بعد از ان همه برنامه های مطولی که معمولا طبق رسوم دیرینه طی چند روز در صبح و بعد از ظهر روزهای اول و دوم (ختم) و شب هفت و پانزدهم و چهلم که بعضا با شام و ناهار همراه است و سرخاکی های هر پنجشنبه و . که هر بار مستم چندصد هزار تا چند میلیون تومان هزینه برای خانواده متوفی بود، کنسل گردید. در حالیکه قبل از این هم بسیاری از مردم از این خرج ها و تشریفات طولانی به تنگ امده بودند اما همه از سر اینکه آبرویشان نرود و مثلا از دست حرف مردم که نگویند انگار شلغم در خاک کرده اند» خود را مجبور می دیدند که همه این تشریفات را به جای آورند. اما اکنون به راحتی همه این برنامه ها کنسل شده و این بدان معنا نیست که عزیزانی که فوت کرده اند، روحشان عذاب می شود یا مورد آمرزش الهی قرار نمی گیرند. خیر قطعا چنین چیزی نیست و رحمت و آمرزش الهی منوط به تشریفات و خرج های چند ده میلیونی بازماندگان برای متوفی نیست. همچنین بسیاری از تشریفات پرخرج و بی مبنای جشن هایی نظیر عروسی ها نیز در همین مدت برچیده شد و برخی از زوج هایی که از قبل قرار برگزاری مراسم عروسی خود را در این ایام تنظیم کرده بودند و حالا مراسمشان کنسل شده است، بدون آن تشریفات غیر ضروری که ضامن خوشبختی هیچ زندگی ای هم نبود، به خانه بخت راهی شده اند. امید است بعد از سپری شدن ایام کرونا نیز مردم مان دوباره به سمت بسیاری از این رسوم و تشریفات پر زحمت و کم فایده برنگردند و بگذارند همه چیز چه در جشن چه در عزا و چه در سایر مراودات و برنامه های اجتماعی ساده تر و با صفاتر برگزار شود.

 

همه چیز توطئه نیست و نمی توان به راحتی همه دستاوردهای علمی بشر را زیرسئوال برد. در این مدت ثابت شد آتش زدن کتاب های پزشکی و رد کامل همه پیشرفت های علمی بشر و از دریچه توطئه به همه دستاوردهای بشری نگاه کردن، تفکری باطل و افراطی است و اینطور کارها و تفکرات پشت آن ها هرگز نمی توانند تلاش هزاران و بلکه میلیون ها انسان را که چندین دهه و حتی چندین قرن تلاش ها و مجاهدت هایی برای پیشرفت های علمی کرده اند را زیر سئوال ببرند. درست است که توطئه نیز در جهان وجود دارد. اما همه چیز را از دریچه توطئه دیدن می تواند نشانه نوعی بیماری و توهم و هذیان های فردی یا اجتماعی باشد.

 

فال نیکی برای قرن جدید

بله کرونا، همین ویروس کوچک میکروسکوپی با همه موجودیت ضعیفش ظاهریش، توانست خیلی تأثیرات بزرگی در سطح جهان به جای بگذارد که شاید هنوز بخش مهمی از تاثیراتش را بعد از این شاهد باشیم. تأثیراتی که باعث شده در ادبیات رسانه ای کشورهای مختلف این روزها با عبارت جهان پساکرونا» زیاد مواجه شویم. در این بین خصوصا ما ایرانیان که در آخرین سال قرن جاری تقویم خود هستیم، می توانیم کرونا را با همه تلفات و خسارات و تلخی هایش از زاویه ای دیگر هم ببینیم. میهمان ناخوانده ای که شاید بتواند به همه آنهایی که از زیر دستش جان سالم به در ببرند، این آمادگی را بدهد که تا یک سال دیگر، قرن جدید هجری شمسی را با تحولاتی اساسی در رفتارها و کردارهای شخصی و اجتماعیشان شروع کنند. این ها را می توان به  حساب درس هایی از کرونا گذاشت. درس هایی که باید اندیشمندان و هنرمندان و قانونگذاران و فعالان اجتماعی و فرهنگیمان بیش از پیش روی آن ها تمرکز می کردند و در عمل در عرصه اجتماع تغییرات مطلوب را ایجاد می کردند که یا نخواستند و یا مقاومت های عوام اجازه موفقیت آن ها را نداد. اما حالا همه جامعه از خواص تا عوام در برابر فشار این ویروس میکروسکوپی ناچیز، وادار به تسلیم و اصلاح روندهای اشتباه قبلی شده اند و باید این بخش ماجرا را به عنوان نیمه پر لیوان، به فال نیک بگیریم.

 

 

 

 

 



چه زود تمام شدند. اصلا کسی فکرش را هم نمی کرد به این سرعت همه چیز فروکش کند و بادشان بخوابد. منظورم مشکلات کشور نیست. منظورم معضلات ریز و درشت شهرستان هم نیست. چون همه آن ها هنوز به قوت خود باقی است. نابسامانی های کوی گلستان هنوز حل نشده است. صدای سوت قطار هنوز به گوش سبزواری ها نرسیده است. هنوز جوانان زیادی بیکار و به فکر مهاجرتند، شهرستان شدن ششتمد هنوز ابلاغ نشده است، نیروگاه برق هنوز در حد حرف است. در این بین انگار فقط آنچه تمام شده است، نمایندگانمان هستند. آقایان مقصودی و سبحانی فر دو نماینده غرب خراسان در مجلس شورای اسلامی.


تا دو ماه قبل از انتخابات اسفندماه، چنان شور و هیجانی در کمپین های تبلیغاتی شان بود که شاید بعضی ها گمان می کردند این عزیزان شیفته خدمت حتی اگر رای هم نیاورند، باز به پیگیری مطالبات مردم چه در سطح ملی و چه بین المللی خواهند پرداخت. یادتان است چه رقابتی بین این دو عزیز بود برای اثبات اینکه کارایی بیشتری از دیگری دارند؟ تا سایه وزیری از کنار شهر رد می شد، تیم های رسانه ای دو طرف شروع به کار میکردند که این مقام کشوری به دعوت این یکی آمده است یا آن یکی! چند بار وعده شهرستان شدن ششتمد را از آنان شنیدیم؟ اما ششتمد چه روی نقشه و چه در عمل هنوز بخشی از سبزوار است و تشکیلات یک شهرستان مستقل را به خود ندیده است. همین نمایندگان چند ماه قبل از انتخابات خبر از حرکت وسایل و توربین های سنگین مورد نیاز نیروگاه برق سبزوار از گمرک به سمت این شهر دادند، اکنون نمی دانیم در کجا مانده که دیگر خبری از آن نیست. از صدای سوت قطار که دیگر نگویم، گوش همه مان را کر کرده. وعده هایی که شنیدیم بسیار زیاد است. چه در سطح وظایف ملی نمایندگان و چه در بخش تعهدات شهرستانی ومنطقه ای . حیف که وعده ، حرف است وحرف بادهواست. واقعا این روزها نمایندگانمان کجا هستند؟ چرا اینقدر آرامند؟


اما از همه شعارها و وعده ها و حرف و حدیث های عملی نشده که بگذریم، یک چیزی هست که نمی شود راحت از آن گذشت. آن هم رد صلاحیت است. این آقایان در طول مدتی که با رأی اعتماد ما مردم غرب خراسان رضوی در یکی از مهمترین و سرنوشت سازترین ارکان نظام حضور یافتند چه کردند که توسط شورای نگهبان رد صلاحیت شدند؟


اگر این آقایان وکیلان ما مردم بوده اند، آیا این حق موکل نیست که بداند وکیلش چه کرده است؟ ای کاش قانون به شورای نگهبان این اجازه را می داد که دلایل رد صلاحیت برخی نمایندگان را اعلام کند. حالا که قانون اجازه نمی دهد، خود این اقایان که می توانند تصویر همان نامه شورای نگهبان به آنان را منتشر کنند.


اکنون اگرچه عمر مجلس دهم رو به پایان است، اما اگر جامعه ما جامعه سالمی باشد و رسانه هایمان رسانه های مفید و کاربلدی باشند، پایان مدت یک دوره مجلس به معنی پایان همه چیز نیست. شاید آن ها در این مدت در سطح ملی و محلی کارهایی کرده و تصمیماتی گرفته باشند که تا سالهای سال بر زندگی همه ما تاثیر بگذارد. پس اکنون وقت سئوال است. سئوال پرسیدن مردم از زیر و بم فعالیت های نمایندگان رد صلاحیت شده شان. این آقایان 4 سال وقت داشتند که از هر رئیس و وزیر و مسئولی تا شخص رئیس جمهور را در هر زمینه ای مورد سئوال قرار دهند. یک نفرشان به خصوص پرچمدار سئوال و استیضاح وزرا هم شده بود. حالا آیا یک بار نباید خودشان به مردمشان جواب بدهند؟ آیا این درخواست بی جایی است که ما مردم سبزوار، جوین، جغتای، خوشاب، داورزن، ششتمد و روداب بخواهیم بدانیم نمایندگانمان چه کرده اند که رد صلاحیت شده اند؟


راستی نمایندگان جدید چه خواهند کرد؟ خوب است که آنان نیز از همین ابتدا بدانند، همانطور که سئوال کردن از همه مسئولان و مقامات کشوری و استانی و شهرستانی حقشان است، جواب دادن به مردم نیز وظیفه ی بدیهی آن هاست. پس آقایان سبحانی ومقصودی به این مسئوال مردم سبزوار با سند جواب بدهید که چرا رد صلاحیت شدید؟ و آقایان عنابستانی و محبی بدانید که رأی اعتماد مردم امانتی گرانبهاست نزد شما و شما نیز در برابر این امانت گرانبها موظف به پاسخگویی خواهید بود.

 

 


هفته گذشته تولد خواننده بسیار خوب کشورمون خانم گوگوش بود. کسی که می تونیم بهش بگیم اسطوره ای در موسیقی پاپ چند دهه اخیر ایران. این اسطوره در پانزدهم اردیبهشت 70 ساله شد. گوگوش ویژگی هایی داره که به جرأت میشه گفت از معدود خوانندگان ایرانی است که در تراز بین المللی هم حرف هایی برای گفتن داره. 

پیشینه فعالیت، کارهای ماندگار، قدرت صدا، انتخاب ترانه های عمیق و با معنی و همکاری با آهنگسازهایی که واقعا استاد بوده و هستن در کارهاشون. در کارنامه کاری گوگوش به نظرم به ندرت میشه کار ضعیف پیدا کرد. من که هرچی سنم میره بالاتر بیشتر طرفدارش میشم و برام جایگاه ویزه تری پیدا میکنه.

البته یقیناً گوگوش هم مثل هر آدم دیگه ای در زندگی هنری یا شخصیش نقاط ضعفی داره. اهل این نیستم که هیچکسی رو بت کنم و بپرستم. ولی حداقل اون قسمت هاییش که به ما مربوط میشه یعنی اثار هنریش، اکثرا همه عالی و فاخر هستن.

گوگوش و بسیاری دیگه از خوانندگان خوبمون اگر در ایران می موندن و ما مردم ایران رسما می تونستیم از این هنرمندانمون با خرید آلبوم ها و یا خرید بلیط های کنسرتشون در داخل کشور حمایت کنیم، موسیقی پاپ ایران خیلی بیشتر از این در جهان پا میگرفت و می درخشید. هر چند همین حالا هم همیشه کنسرت های گوگوش در خارج از کشور پر از جمعیت میشه ولی قطعا اگر اجازه فعالیت درکشور خودش رو داشت خیلی بهتر می تونست بدرخشه.

ناراحت و خشمگینم از دست نسلی که این هنرمندان خوب رو از کشور خودشون بیرون کردن و ما رو محروم کردن از چنین خوب هایی. و آخرشم خودشون نتونستن کشور بهتری بسازن. فقط ماحصل اون ارمانگرایی های تخیلی و افراطی شد وضعیت نابسامان امروزی که تتلو فقط یکی از واضح ترین پیامدهاشه. کسی که بعد از بیرون دادن کلی موسیقی های غیرقابل دفاع، از یه جایی به بعد با یه مقدار ظاهرسازی با مجوز نهادهای رسمی رفت روی عرشه یک کشتی و ترانه ای حماسی خوند که بعیده واقعا معنیشو میفهمیده و بعد با دست های تماما تتو شده، به دیدار یکی از کاندیداهای ریاست جمهوری رفت در حالیکه هم قبلش در منجلاب پوچی بود و هم بعدش به مرداب تباهی افتاد. حالا هم که میخواد حرمسرا راه بندازه و . اگر قرار  به نرمی و مدارا بود، کاش با هنرمندان اصیل و فاخری مثل گوگوش این مدارا صورت میگرفت. 

هرچند هنرمندانی مثل گوگوش هیچوقت از دل طرفدارانشون در ایران نرفتن و تازه حالا با وجود این فضای مجازی خیلی بیشتر از قبل حضور دارن. اما رنج تبعید برای اونا و رنج دوری برای طرفدارانشون به هرحال حال هست.

اصلا نمیدونم چی شد که یه دفعه یه عده ای در یک جایی از تاریخ معاصر ایران خواستن به این هنرمندان نازنین گیر بدن؟ واقعا دنبال چه هدف و آرمانی بودن؟ آیا روش درستی رو انتخاب کردن؟ آیا حتی یک درصد به اون آرمان ها نزدیک شدن؟ کاش هیچ وقت افراط نکنیم. داشتن آرمان خوبه اما در آرمانگرایی هم نباید دچار افراط بشیم. تصمیمات و رفتارهای هیجانی و احساسی آفت جامعه ماست. هر وقت یاد بگیریم قیمه ها رو نریزیم توی ماست ها، تا حد امکان به عقاید و سبک زندگی دیگران کاری نداشته باشیم و مبنای تصمیم گیری های اجتماعی مون رو میانگین عقل بشر تا همین جایی که تا همین حالا قد میده، قرار بدیم، جامعه مون از این بحران ها و التهاب های همیشگیش فاصله میگیره و به یک ثبات و ارامشی میرسه.

خلاصه کلام گوگوش و بیشتر آثارش و هنرمندان همسطحش رو دوست دارم و متاسفم که به عنوان یک ایرانی حتی همین چند خط درد و دل رو هم با نگرانی مینویسم. اما مینویسم چون نمیخوام ادامه دهنده رویه اشتباه حذف هنرمندان خوب از کشور خودشون باشم.

 

پی نوشت:

این متن برای اینستاگرامم نوشته شده بود. منتها همش اونجا جا نشد و مجبور به خلاصه سازی شدم، اما متن کامل رو در اینجا درج کردم. ادرس پیج اینستاگرام بنده: omidbromandi@

 

 

 

 


 

 


امیدبرومندی / مجله اینترنتی اسرارنامه

آبگرفتگی معابر شهر بعد از هر باران بهاری، داستان تازه ای نیست. دست روی دست گذاشتن و سهل انگاری، مسئولانمان و ناتوانیشان در پیشگیری از از وقوع چنین حوادثی نیز تازه نیست. اما رنج و خسارتی که به بخشی از همشهریانمان وارد میشود، هر بار تازه و جانگداز است.

بعد از بارندگی شدید بعد از ظهر پنجشنبه 11 اردیبهشت، کلیپی در فضای مجازی سبزوار منتشر شده است از وضعیت اسف بار کوی گلستان که نشان می دهد سیلاب به داخل خانه و مغازه های مردم راه پیدا کرده و خسارات سنگینی را به بار آورده است. در این کلیپ صدای مردی از اهالی کوی گلستان به وضوح سیدعلی کوشکی شهردار سبزوار را خطاب قرار می دهد و او را مسئول این وضع می خواند و طلب خسارت می کند. صدای خشمگین زنی نیز به گوش می رسد که با ناله و فغان مسئولان این وضعیت را به باد نفرین می گیرد. دیدن این کلیپ و شنیدن این صداها چهارستون بدن را می لرزاند. این ها درد عریان شماری از همشهریان ماست که نمی شود بیخیالشان شد.

اما دیگر رسانه ها چه بگویند که تا کنون نگفته اند؟ مردم رنجشان را چگونه نشان بدهند بیشتر و بهتر از این کلیپ ها که به لطف پیشرفت تکنولوژی و رسانه های مجازی تهیه و منتشر می شوند؟ اما آیا در این شهر واقعا عزمی برای مدیریت به هر شکل علمی یا جهادی وجود دارد؟ اصلا کسی هست که واقعا بخواهد این مردم را یاری دهد؟ این دستگاه های عریض و طویل در این شهر چه میکنند که هر باران بهاری به جای لذت و طراوت باید برایمان درد و رنج و خسارت به ارمغان آورد؟

کوی گلستان، جایی در دل طبیعت وحشی نیست که مردمی بیخیال و غافل، بدون توجه به هشدارهای هواشناسی یا سایر دستگاه های مربوطه، برای تفریح و گردش به آنجا رفته باشند و بخشی از مصیبت وارده، تقصیر خودشان باشد. اینحا، مرکز شهر سبزوار است. جایی که خانه تعداد زیادی از همشهریانمان به عنوان اولین جانپناه هر انسان در آنجا قرار دارد. جایی که مغازه های شماری از شهروندان سبزواری به عنوان محل کسب و کار و برای تامین معاش خانواده هایشان در آنجا قرار دارد. در یک کلام خانه و زندگی مردم است . شوخی که نیست.

کوی گلستان با همین اهالی ویژه خود حدود هفتصد سال است که در همین نقطه از شهر سبزوار وجود داشته است. اسمشان را به اشتباه غرشمار (غیرشمار) یا غربتی گذاشته اند. آن ها غریبه نیستند. سابقه ست آبا و اجدادشان در این شهر از خیلی های دیگر بیشتر است. خیلی قبل تر از سال ۱۳۱۱ که شهرداری سبزوار به عنوان یکی از اولین شهرداری های کشور در تشکیلاتی به شکل امروزی تاسیس شده تا کنون، این ها همینجا ساکن قلب شهر بوده اند. اما انگار هیچکدام از مدیرانی که دراین 90 سال روی کار امده اند، شایستگی رسیدگی و حل مشکلات این کوی اصیل و با پیشینه را نداشته اند.

کوی گلستان این روزها کوی حیرانی است. حیرانی از این همه ادعا، این همه طرح و برنامه، این همه جلسه و شعار و وعده و خبر و گزارش و دست آخر هیچ. اما ای کاش حداقل قبل از اینکه کوی حیرانی به کوی ویرانی تبدیل شود، چند مسئول دلسوز و با تدبیر و اهل عمل پیدا می شدند که به یک عمر حیرانی، تبعیض، بیخیالی و بی مسئولیتی در قبال این محله پایان می دادند.

صداهای داخل یکی از کلیپ ها، مشخصا شهردار سبزوار سید علی کوشکی را خطاب قرار می دهند. البته که او در اذهان عمومی مردم متهم ردیف اول است. اما نباید از سایرین نیز غافل شد. شورای شهر چه می کند؟ فرمانداری چه می کند؟ دانشگاه های این شهر با این همه عضو هیئت علمی و متفکر و عالم و دانشمند چه می کنند؟ آیا در این شهر کسی هست که به مردم بی نوا یاری رساند؟ اصلا اگر در این شهر کسی نیست، در استان چه طور؟ استاندار کجاست؟ مدیران کل استانی کجایند؟ اگر در استان هم کسی نیست، وزرا کجایند؟ شخص رئیس جمهور کجاست؟ قوه قضائیه کجاست؟ چرا کسی به دفاع از داد مردم، بعد از این همه تکرار مصیب های همیشگی در دادگاهی عادل ادعای جرم و دادخواهی مظلوم را نمی کند؟ آیا ما مردم و رسانه ها صدایمان را خوب نرسانده ایم یا گوش آن ها نیز سنگین است؟

 

پی نوشت:

1- ابگرفتگی شدید بعد از ظهر پنجشنبه 11 اردیبهشت در سبزوار فقط مخصوص کوی گلستان نبوده است. اما ظاهرا وضعیت کوی گلستان خسارت بار تر از بقیه مناطق شهر بود. این در حالی است که سالهاست سبزوار پایلوت طرح نوسازی محلات هدف در کشور شناخته می شود. اما گویی یک بارندگی نیم ساعته رگباری همه ادعاها را شست و برد. معلوم کرد یا کارشان را درست انجام نداده اند، یا آنقدر کند و لاک پشتی پیش رفته اند که عملا تاثیری به حال مردم نداشته است. درست است که بارندگی شدید بود. اما همه می دانیم درجغرافیای سبزوار هر سال در فصل بهار یک یا چند مورد از این بارندگی ها اتفاق می افتد. حتی در سالهای خشکسالی باز هم بارندگی های بهاری همینطور رگباری و سیل آسا بود. پس دیگر نباید باز هم غافلگیر شویم. وجود این همه مسئولان به خاطر همین است که از یک پدیده جوی تکراری و قابل پیش بینی، هر سال همان ضربه های قبلی را نخوریم.

2- درد فقط درد یک محله نیست. هر چند همان یک محله هم به اندازه کافی مهم است و رنج اهالی آن، رنج همه ماست. اما آدم از این وضعی که می بیند، واقعا نگران می شود که از کجا معلوم فردا بی تدبیری ها و بی مدیریتی ها شامل خانه و محله خود ما هم نشود؟ راستی برای باران بعدی آماده اید؟

 


اردیبهشت بود
 زمزمه روی لب بهار
و چه قدر اردیبهشت بود، بهار

امیدبرومندی

دوباره فصل گل دادن زیتون های تلخ شد. کاش میشد عطر شیرینشون رو از طریق فضای مجازی انتقال داد و این پارادوکس شاعرانه تلخ و شیرین رو همیشه نگه داشت. ولی حالا که نمیشه، پیشنهاد میکنم الان که ایام گل دادن این درخت هاست و خدا رو شکر در همه جای سطح شهر زیاد هستن، حتما چند دقیقه ای زیر سایه یکیشون بایستید و ذهنتونو از همه دغدغه های همیشگی و ناتموم شخصی و اجتماعی خالی و مشامتونو از عطر شیرینشون پر کنید.
 

شاید بعدش به این نتیجه برسید که بعضی چیزها اصلا اونقدرها که فکر میکردیم مهم نبوده. بعضی مشکلات، بعضی هیاهوهای زندگی و بعضی جنجالها، هر چی بیشتر بهشون بها بدیم، بزرگتر میشن. اما اگر زیاد بهشون بها ندیم بیشترشون میشینن سر جاشون.

اما، اما، اما اون اصلی ترین ها اونا که عمیق تر میسوزونن رو حتی عطر همه گل های بهاری سطح شهر هم نمیتونه از بین ببردشون. اونا میمونن و ما یاد میگیریم که بهشون عادت کنیم و باهاشون باهاشون بزرگتر بشیم. آره دیگه، کلا زندگی درد داره.
 

شاعر قشنگ گفته: زندگی درد قشنگیست که جریان دارد

به زندگی با همه تلخی هاش بخندیم. درست مثل این زیتون ها، که تلخ و شیرینشون با همه

من گل نزدم به موهام، گلها خودشون رفتن لای موهام شاخه درخت پایین بود، موقع رد شدن به کله ادم میخورد. یه زنبورم دور و برش می پلکید، منم کلمو مثل زرافه میکردم توی شاخ و برگ ها تا بو کنم گلا رو دیگه بخیر گذشت.

 

صفحه من در اینستاگرام: omidbromandi@
 

 

 

 

 


آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها