کرونا کاری کرده که باید یک دور هم قرارگرفتن ساده و همیشگی رو هم جشن بگیریم و شکر گزار خدا باشیم.

البته کرونا هم اگه نبود، این دوستان و  همکاران و همسایگان نازنین ارزش ساختن هزاران آلبومعکس رو در کنارشون داشتن و  در مرحله بعد، این درختان زیبای #اقاقیا توی حیاط دفترمون، جون میدن واسه گرفتن عکس هایی به اندازه ده ها آلبوم خاطرات 

خصوصا من که عاشق عکسم. این شد که امروز و دیروز با تعدادی از دوستان و همکاران و همسایه های محل کارم خودمو خفه کردم بس که عکس گرفتم. هی لابه لای شاخه های اقاقیا می لولیدم و سلفی می گرفتم یا می دادم ازم عکس بگیرن. همینقدر لطیف، همینقدر رمانتیک و شایدم همینقدر جلف، همینقدر لوس 
.
تازه من از اونام که نه تنها خودم عکس می گیرم،  بلکه بقیه رو هم مجبور به عکس گرفتن می کنم. حتی اونایی که خیلی خجالتی یا سخت گیر هستن و هی میخوان فرار کنن.

ضمناً بلدم نیستم توی عکس ها اخم کنم و ژست های جدی بگیرم، آخه تا خنده هست، چرا اخم؟ دیگه حالا زندگی به اندازه کافی ماتم داره و مشکلاتش اخم به پیشونیمون میاره، ولی جلو دوربین، که میشه خندید.
.
خلاصه اینکه بازم خداروشکر تا اینجای کار که کرونا رو پیچوندیم، بعد از اینم انشاالله می پیچونیمش. خداروشکر به خاطر همین دور هم بودن ها، همین دوستی های با ارزش و همکاری های مفید و حتی همین زندگی های روتین اداری و کاری که بعد از کرونا فهمیدیم قدر همون چیزایی که ساده به نظر می رسید رو هم باید بدونیم.
 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها